جستجوی تارنما

۱۳۹۵ آذر ۲۸, یکشنبه

چرا ما نمیتوانم کمونیست باشیم؟!

حزب اتحاد شوراهاى استانى:
حزب اتحاد شوراهاى استانى:
چراما نمی توانیم کمونیست باشیم!؟
به قلم آریاسب باوند
🇲🇦🇰🇵🇨🇳🇲🇦🇰🇵🇨🇳🇲🇦🇰🇵🇨🇳🇦
بزرگترین اشتباه بشریت در طول تاریخ٬برداشت کورکورانه و غلط از مکاتبی بوده که کمترین سنخیت با ساختار فرهنگی-اجتماعی،سیاسی و اقتصادی قوم یا قبیله یا کشورشان نداشته اند.
بر پایه ی همین غلط تاریخی ،اجتماعات انسانی داشته های خود را فراموش،و آنچه از آن دیگری بود را تصاحب کردند!
جامعه ی کوچکی بر اساس تمایلات ملتش ،فرهنگ سنن و آداب و قوانینی را وضع میکند اما در گردونه ی تاریخ،مجاورت با همسایگان و تقلید محض((غاز بودن مرغ همسایه))،و بروز جنگها و اشاعه ی هرآنچه غالب بر مغلوب میخوراند،و همچنین زایش تفکرات نوین در عرصه ی جهانی،بشر کور اندیش را به ورطه ی نابودی هرآنچه ساخته می کشاند!
این روند سخن دیروز نیست!
قدمت این غلط به سن تاریخ تمدن بشری باز میگردد!
حال نوع بشر کوراندیش دچار سندرمی میگردد که در پی کسب دانش و معرفت هرآنچه دارد را فراموش میکند ...
و بارزترین دلیل سقوط بسیاری از تمدن های جهان،همین فراموشیست!
ذوق کسب دانش و بهتر زیستن بخش کور اندیش جامعه ی بزرگ بشری را تبدیل به ابزار بخش کوچک اما نوراندیش میکند.
نور اندیشان داشته های خویش را نگاه داشته،و با تصاحب گنجینه ی پربار جوامع کور اندیش،ارتقا میابند.
(ظهور استثمار و روند تشکیل استعمارگری)
نوع بشر اکثریت و اقلیت به این روند ادامه دادند،تا جهان امروز و حال به واسطه ی تولد فلاسفه و ظهور مدرنیته گویی همان کهنه جامه ی در گنجه ی کور اندیشان ،جامه ای فاخر برای نور اندیشان گشته است!
همان جامه ای که نشناختند و نوراندیشان به جامه دان خویش اضافه نمودند.
جامه را رفو کرده،در اندیشه ی نو فلسفی شستند،و امروزه روز مجدد همان جامه را به قیمت گران حماقت به کوراندیشان فروختند!
هر چه شهوت خرید این جامه بیشتر شد،نور اندیشان به آن جلای بیشتری دادند!
و باز خریدند!
اندیشه ی اقتصادی مارکس به واسطه ی خریدارانی نادان رنگ سیاسی بر خود گرفت،و آنچنان این جامه را به کوراندیش پوشاندند که گمان کرد پوست کالبد وی میباشد!و در پی این پوشیدنها،عوارض حساسیت به این جامه عیان گشت!
خارش حاصل از فاصله های طبقاتی
تاولهای چرکین به واسطه ی بروز دیکتاتوری ها،از دل نظام های کمونیستی
خشکی گلو،به واسطه ی نابسامانی اقتصادی و مرگ سرمایه گذاران داخلی و تمرکز قدرت در دست معناگران(فرزندان ناخلف مارکس)
تولد بورژوا ستیزانی که خود بورژوا شدند(در خونابه ی همان تاولها«پرورش انگل»)
و اینک کوراندیش دیگر نمیتواند پوست بیندازد!
شاید نسل بعد به این دانش نائل آید و به این باور برسد که این جامه است نه پوست و میتواند پوشش افکار خویش را تغییر دهد...
کور اندیشان کشورمان ایران،بدون در نظر گرفتن آنچه در گنجینه دارند در نقاب نوراندیشان،و در توهم نابودی نظام برده داری و جایگزینی مساوات و برابری به جای طبقه گرایی،جامعه را به سوی باتلاق تحجر و ظهور اندیشه های مسموم دینی در کنار زیست برادری چون کمونیست سوق دادند!
در سرزمینی که ارباب و رعیت سهمی عادلانه دریافت میکردند و رعیت همچون برده،توسط مالکش بلعیده نمیشد،در سرزمینی که حقوق زن حتی در قوانین باستانی تاریخش لحاظ گردیده بود،و در سرزمینی که اقوام مختلف هزاران سال زیر یک پرچم همزیستی مسالمت آمیز داشتند،و همان سرزمینی که مکان زایش همان تفکراتی ست که نوراندیش به آن میبالد،دگر توهم ایجاد حکومت کمونیستی چیست ؟
حال نسل امروز میبایست از نو آغاز کند و آسیبهای این توهم مالیخولیایی را رصد و نسخه ای نیک برای موج عظیم کوراندیشان ارائه نماید.
در کتاب مانیفست خانه ی کلنگی ،اینجانب به آن پرداخته ام و امیدوارم شرایط چاپ آن ایجاد گردد.
با سپاس
آریاسب باوند
@hesho_ir

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر